تو رفتن را نقاشی کشیدی. و من دوست داشتن را شعر گفتم. تو هرگز نخواستی قبول کنی. که برای شاعر هر معنا. در قالب هزاران وازه رنگ میگیرد. آنقدر زلال بودم که گلهایی که. پشت خویش قایم میکردم میدیدی. راستی یاد داری ستاره ی بامدادی. چگونه میرقصید با آوازهای تا به صبح بیداری ام. چنان مات و مبهوت لحظه ی تولد آتش مشدم. که مرگش را احساس نکردم. نمیدانم فردای گنگ و نا مفهوم را به انتظار بنشینم. یا گذشته ی سیاه دیروزها را به سوگ بنشینم. امروز مسکون و مسکوتم بوی تعفن مرگ میدهد.

به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشد. که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد. لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم. هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد. با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر. هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد. هر کسی در دل من جای خودش را دارد. جانشین تو در این سینه خداوند نشد. خواستند از تو بگویند شبی شاعرها. رو پاکت سیگار نوشته بود.

این اول زندگی بزرگ من است! سه شنبه شانزدهم شهریور 1389. چندبار خون بالا اوورد تا بردیمش بیمارستان بد بش سرم وسل کردند و. امروز میاد خوب فعلا خدافسسسسسسسسسسس. سه شنبه نهم شهریور 1389. دوباره اومدم راستی از زلزله بگم اینجا۲بار لرزید ۵ و ۱۲ شب. سه شنبه دوم شهریور 1389. راستی دیشبو امروزم یک بارون توپی اومد. راستی تازه امروزم مهمون داریم.

A videó játék véget ért, a győzteseknek gratulálok. A videó nem kerül törlésre itt mindig megnézhetitek. Kérek minden kedves látogatót, hogy segítsen azzal a. Weboldalnak, hogy ezt a videót közzéteszi a közösségi. Ha valami kérdésed, problémád van akkor erre az email címre írd meg és hétköznap 10-12 hétvégén 24-36 órán belül választ kapsz a kérdésedre. Egy kérdést csak egyszer írj meg! Ha nem akkor itt.