Mistakes made, mistakes undone. I wish it could work that way, but everything follows a certain law of nature. Not knowing when to celebrate, not knowing how to anwser when your friends asks you when they should wish you, not knowing the true feeling of having an actual birthday. So to me, a birthday is re.

Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre.

تو رفتن را نقاشی کشیدی. و من دوست داشتن را شعر گفتم. تو هرگز نخواستی قبول کنی. که برای شاعر هر معنا. در قالب هزاران وازه رنگ میگیرد. آنقدر زلال بودم که گلهایی که. پشت خویش قایم میکردم میدیدی. راستی یاد داری ستاره ی بامدادی. چگونه میرقصید با آوازهای تا به صبح بیداری ام. چنان مات و مبهوت لحظه ی تولد آتش مشدم. که مرگش را احساس نکردم. نمیدانم فردای گنگ و نا مفهوم را به انتظار بنشینم. یا گذشته ی سیاه دیروزها را به سوگ بنشینم. امروز مسکون و مسکوتم بوی تعفن مرگ میدهد.

به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشد. که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد. لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم. هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد. با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر. هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد. هر کسی در دل من جای خودش را دارد. جانشین تو در این سینه خداوند نشد. خواستند از تو بگویند شبی شاعرها. رو پاکت سیگار نوشته بود.