اما صدای ساعت چیزی رو یاد من نیاورد. حوصله ی تو خونه موندنو نداشتم, زدم بیرون. یه مرد با یه پلاستیک میوه از کنارم رد شد و این چیزی رو یاد من نیاورد. یه دختر پنجره ی اتاقشو باز کرد , بهم لبخند زد و واسم دست تکون داد و این چبزی رو یاد من نیاورد. سرمو انداخته بودم پایین, یکی از کنارم رد شد و بهم سلام کرد , اما. اینم چیزی رو یاد من نیاورد. نیمکت چوبی و کهنه ی پارک , چمنای خیس , آسمون آبی . هیچکدوم چبزی رو یادم نیاورد.

Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre. Ollioules six fours et le beausset.

Abonne-toi à mon blog! Ila pucca elle est tr. I j aime bien pucca.