ثانیه های عمرم را به تصویر میکشم. گاهی مینویسم تا خفه نشم. گاهیم مینویسم تا خوشیام ثبت شن! بسم الله ارحمان الرحیم پست ثابت.

در گوشه ی اتاق کوچکم آیینه ای دارم که برایم از دنیای رجاله ها ارزشمندتر است. مرد درحال تمیز کردن اتومبیل تازه خود بود که متوجه شد پسر 6 ساله اش تکه سنگی برداشته و بر وری ماشین خط می اندازد. مرد با عصبانیت دست کودک را گرفت و چندین مرتبه ضربات محکمی بر دستان کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که در دستش بود شود در بیمارستان کودک به دلیل شکستگی های فراوان انگشتان دست خود را از دست داد . روز بعد مرد خودکشی کرد . عصبانیت و عشق محدودیتی ندارند .

دهکده کوچک دل تنگی های من. درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند. معنی کور شدن را گره ها میفهمند. سخت است بالا بروی ساده بیای پایین. قصه ی تلخ مرا سرسره ها میفهمند. یک نگاهت به من آموخت که درحرف زدن. چشم ها بیشتر از حنجره ها میفهمند . کپی برابر اصل میشود! دلم تنگ شده برایت .