پرت کرده امبگو کسی حرفی نزند. نوشته شده در دوشنبه 9 بهمن1391ساعت 4 بعد از ظهر توسط هانیه. گریستن آدم را آرام می کند. واسه موندن آدم ها . نوشته شده در پنجشنبه 13 مهر1391ساعت 5 بعد از ظهر توسط هانیه. نوشته شده در یکشنبه 12 شهریور1391ساعت 4 بعد از ظهر توسط هانیه.

مزن ز چون و چرا دم . گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست. آینه این قدر تماشایی نیست. حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا. آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد. دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست. آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست. حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست. خواستم با غم عشقش بنویسم شعری. کسی نمی داند کدام آدم تا کی خواهد ماند . شاید جایی برای رفتن نداشته باشد.

Viernes, 20 de agosto de 2010. Aunque nos cueste, las vacaciones terminaron. Ahora nos toca emprender nuevas aventuras y nuevos destinos. En fin seguir caminando; pero no queríamos dejar de comentar y compartir con todos ustedes lo bien que la pasamos. Anécdotas, vivencias,comidas y bebidas quedaran en cada uno de nuestros recuerdos y sobre todo panzas. Les damos las gracias latinas! Enviar por correo electrónico.