Friday, April 14, 2006.

در زمین عشقی نیست که زمینت نزند آسمان را دریاب. از تمام کوچه ها به یاد و خاطره ی زیبای تو عبور خواهم کرد. به جای خاطره ی هر قدمت زیباترین گل. ازتو بجز خاطره و صدای خواندن شعری چیزی یادگار ندارم باز هم با اینها شاد. دلخوشم که هنوزقلبم در انتظار چشمان زیبای توست. اگر در صحنه زندگیت یکی از تار های سازت پاره شد. آنچنان بنواز که هیچکس نداند بر تو چه گذشته است.

دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد. ﺍﺯ ﺻ ﺐ ﺗﺎ ﺍﻻﻥ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﻭ ﺳ ﺮمه. دختره با مامانش از جلوی مغازه ایزوگامی رد میشن. دختره میگه مامان من از این لواشک متری ها میخوام. مامانشم گفته بیا بریم دخترم توکه تحصیلکرده هستی چرا? بیچاره پدر خانواده.

J espére kil vous plairas. Merci pour tout les com ke vous me laissé.