Dedicasse à toi ma Sarah. T u es toujours dans mon coeur. Ma petite boule de neige.

دوست دارم در مورد همه چیز فکر کنم. درباره کلبه متروک وسط باغ. درباره رودی که تبدیل شده به یک جاده. درباره چوپانی که بره اش را وسط کوهها گم کرده. درباره ی حسرت پیرزن بیمار برای رفتن به امامزاده بالای تپه. که دوست دارد یک روز مرخصی با حقوق. و درباره خودم که چرا ارزو ازم بازم جدا شد. یا اینکه هرکداممان کجای دنیا افتاده ایم. ابولفضل تا ب حال هرچی ب نفع خودش بوده رو نوشته.

تا به یاد داش ته باش م ت. تا ب دان م که ه ست ی. ت مام د نی ام. باش ه واسه ت و. تا ب دان ی میان ثانی ه های. تو وج ود داری . جمعه یازدهم بهمن 1392 . و حسرتي که به قلبم. که به آتش گناهي که. عشق در آن سهمي داشت. فراموش کردن در دامنه تعريف اين ذهن نيست. در دامنه تعريف اين قلب هم نيست. از هر تلاش بيهوده اي.

برای تو مینویسم گرچه میدانم دیگر این حوالی پیدایت نمیشود. برای تو که نامت کهکشان است. برای تو که حال من را میدانی. تو که میدانی وقتی درد به مغز استخوانم میرسد حالی دارم. تو میدانی زق زق این پاهای لعنتی را. تو دردهای مرا کنارم بودی . من این پستو دقیقا برای کسی میذار.