مشغول خوندن كتاب بودم كه تلفن خونه زنگ خورد. نگاهي به ساعت ديواري كردم. مجبور بودم كه خودم گوشي رو بردارم. خيلي دلم ميخواست بهش كم محلي كنم و جواب. چيزي منو وادار ميكرد كه گوشي رو بردارم. چون پررو تر از اين حرفايي. باربد -فكر كنم تنها پسري هستم كه انقدر بهش لطف.

بابامون ماشین شاسی بلند نداره بیایم دنبالت. مارک کفشمون دیگه آخرش کفش ملیه. زیر ابروهامونم بدمون میاد نخ کنیم که دختر ک ش بشیم. مارک تی شرتمونم هم دیگه آخرش یا هندونست یا تمساح. نداریم هرشب ببریمت بیرون خرجت کنیم. وقتی میگیم دوستت داریم یعنی دوس ت داریم. و تا آخرش کنارت می مونیم. آرزوی من این است زیر سقف این دنیا.

Maintenant, tu entre dans un monde peuplé par les dragons. Nous rencontrerons des Eleveurs, des compétitions. Tout cela dans ces différentes pages remplis de chaleur intense. JOURNAL page 01 Cher Journal tout neuf. Abonne-toi à mon blog! Bienvenue à tous et à toutes.

همانا دستهایی که نجات می بخشند مقدس تر از لب هایی هستند که دعا می کنند. دانشکده پرستاری و مامایی تهران. دانشجویان رشته هوشبری ورودی 91 دانشگاه علوم پزشکی ایلام.