نمیدونست چیکار کنه تا ازتنهایی دربیاد. تا پیش دوستاش کلاس بذاره و بگه کسی تو زندگیشه. کسی هم هست که اونو دوست داره. یه صبح با صدای زنگ موبایلش بیدار شد. صدای خروس هم نبود اما اون بازم خوشحال نبود. پیش خودش گفت کاش حداقل امروز باز با صدای خروس بیدار میشدم و میگفتم به به عجب صدایی. توی خواب بودم اما میتونستم نوازش خنک ن.

Les délires,on les passes toujours ensembles,le. Clique ici pour poster un commentaire en étant identifié avec ton compte Skyrock.

La position des blocs a été enregistrée.

Slt a tous vla mon univers je c c pa terib mé c sa ke jaime. Abonne-toi à mon blog! Ajouter cette vidéo à mon blog. Bon voila il est euh.