وقتی درخت شکست برگ ها ریختند. در هم نوشت های دختری از جنس آفتاب. داستان های این وبلاگ رمزدار شده و به زودی دوباره بدون رمز خواهد شد . وقتی درخت شکست برگ ها ریختند. یک روز عاقل شدم یک روز عاشق شدم امروز عاشقم تا فردا عاشق می مانم به رسم روزگار روزی خواهم رفت اما می دانی که عاشق خواهم ماند. نقاشی های سه بعدی خیابانی.

Forêt de moi et m. A nièce le couleur orange re. Pour le coucher de soleil.

بنام او که بی هیچ چشمداشتی مهربان است. عاشقش شده ام ! چقد زود این زندگی داره تموم میشه . چقد زود قسمتم تنهایی شد . داشتم کامنتاتو میخوندم از سال 89 تا الان . چقد تفاوت! دلم خیلی گرفته . میشی یه غم تو کنج دلم که نمیزاره هیچ وقت بخندم و خوشحال باشم . اما بازم راضی ام به رضای خدا و به رضایت تو . وای خدایا قلبم داره از جا کنده میشه . رفتن که بهانه نمیخواهد .