خ وش اوم دید! د ر این و بلآگ س ع ی میش ش مآرو بیشت ر بآ ف لس ف ﮧ و ر شت ه ی ع لوم ا نسآنی م خصوصا ن ه میآ ک ا نت خآب ر شت ﮧ دآر ن آشنآ ک نیم . ا میدوآر م مطآلب م فید بآش ن . ع لوم ا نسآن ﮯ. فلسفﮧ ع لم بﮧ موجودآت ا ست ا ز آن جنبﮧ ک ﮧ وجود دارند .

Can you feel me? این سال هم گذشت. خیلی هابه اون چیزی که میخوان رسیدن. برای من سال پرازاسترس وخوبی بود. به ارزوم رسیدم ارزویی که فکرمیکردم دست نیافتنیه. همواره دوست داشته باشید وبا مهر زندگی کنید,سالی سرشار از مهر ودوستی برایتان آرزو مندم. ته ای که میبینین دعاکنین که زودترخوب بشه لطفااااااااااااااااا.

خ انوم کوشولو و آقای ه بازو. مرا برگردانید به دوراט ڪودڪیم . مט هنوز بچگی نڪرده ام . به خودم ڪه آمدم مرا از ڪوچه و دوستانم ڪندند و بردند . گذاشتند در یڪ مدرسه شبانه روزی . ساعتها را می شمردم بلڪه بگذرند. یادم می آید اولیט ه ته. مادرم به همراه داماد نره خرماט آمدند دنبالم. قید درس و مدرسه را زدم و خواستم همراهشاט راهی شوم . چسبیدم به چادرمشڪی مادرم! روز اول مدرسه مدیر و ناظمی که اصلا باورت نمیشد. که او هم از جنس مونث باشد! چناט زهره چشمی از مט گر تند ڪه دیگر غلط میڪردم. با ڪسی شوخی ڪنم . ابتدای ه ته میگ تم.

خدایا مرا ببخش بخاطر تمام درهایی که کوبیدم و خانه تو نبود. تقدیر در شمشیر پیمان های عاشورا ست. رقص نماز ظهر چوگان های عاشورا ست.