خواستم از پشت چشمانت را بگیرم دیدم طاقت شنیدن اسم هایی را که میگویی ندارم. کسی چه میداند امروز چندبار فرو ریخته ام. از دیدن کسی که تنها. میگفتن علف باید به دهن بزی شیرین بیاد. یه عمری خودمونو کشتیم شیرین ترین علف دنیا بشیم. خودم قبول دارم کهنه شده ام آنقدر کهنه که می شود.

انجمن ادبی دانشگاه آزاد اقلید. معاشران گره از زلف یار باز کنید. گ ره از زلف یار باز کنید. شبی خوشست بدین قص هاش دراز کنید. حضور خلوت ا نسست و دوستان جمعند. که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید. گر اعتماد بر الطاف چاره ساز کنید. میان عاشق و معشوق فرق بسیار است. که از م صاحب ناجنس احتراز کنید.

امیدوارم از وبم خوشتون بیاد و لذت ببرید. نظراتون برام مهمه پس یادتون نره. درضمن میتونید منو با همین اسم وبلاگم لینک کنید . بدون بغض و گریه . بای د قبول کنی فراموش شدی. حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقی نداشت. دلباخته سفر بود اما همسفر نداشت. همسفر داشت اما از دست داد . حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجه نزد. گریه کرد اما اشک نریخت. حکایت من حکایت کسی بود که. پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنود.