کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی. ع اش ق اون بالا س ری. اون ک ه تن ها با م ا پ ری د و هرزگ ی نک رد. واس ه م نی ک ه ب ندگ ی نک رد. را از چشمان گریانش پرت کند. تو ه م ح س کنی. میخوآه م س نگینی نگآه این م ردم ح سود ش هر را.

اینجا سکوتم را دار می زنم. به نام خدايي كه دغدغه ي از دست دادنش را ندارم . من خودم هستم و خدای خودم. سلام دوست جونیام خوش اومدین. از پست بعدی وبلاگ آپ میشه. همه گفتند این همه از دیگران می گوئی کمی از خودت بگو. چطور خانواده اش اجازه دادند دختر 17 ساله شان برود شهرستان درس بخواند! همیشه خواست خدایم برایم مهم بوده وتمام تلاشم را کردم که رضایت او را جلب کنم.

Quatre personne une vie . Cette fic parela de deux jumelle ki von en vacense en allemagne . leur nouveau voisin son les kaulitz avec ki elle feron connesence . il deviendro de tre bon amie. Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre.

Ide leginkább barátok kerülnek ki. Ha nem vagy kint és volt cserénk, akkor írd meg a chatbe.