زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست. چون خدا لحظه ای از تو غافل نیست. سپاس خدایی را که نعمتی چون خودش را به ما ارزانی کرد. جز با تو دم نمیزنم. اگر بخشیدی بگو که روزه را با ذکرت بشکنم. سپاس خدایی را که نعمتی چون خودش را به ما ارزانی کرد. این دلیل که تو سزاوار آرامشی.

Forgot Password or Username? Deviant for 2 Weeks. This is the place where you can personalize your profile! By moving, adding and personalizing widgets.

عشق اگرچه حرف ربط نیست ربط میدهد مرا به تو شوق را به جان رنج را به روح همچنان که باد خاک را به دشت ابر را به کوه. ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است. ز گریه مردم چشمم نشسته درخون است. ببین که در طلبت حال مردمان چون است. به یاد لعل تو و چشم مست میگونت. ز جام غم می لعلی که می خورم خون است. چگونه شاد شود اندرون غمگینم. به اختیار که از اختیار بیرون است. نیستی و بهار هم بیتو سوء تعبیر یک زمستان است. بارها گفته ام این شهر بهار ندارد. و آدم اگر دلش بگیرد. دردش را به کدام پنجره بگوید. عنوان از سید علی میر افضلی.