خدایا به اندازه امروزت که همه تنهام گذاشتن دلم نگرفته بود. خدایا خوت باهام باش همه دنیا فراموشم کنند باکم نیست تا تو با منی. ودن بعضی ها شده عادت ولی حالا که نیستن دل تنگمیم را ببخش یارب که دل تنگ غیر تو شدم آرامم کنو دستانم را بگیر و دلم را از این شکستگی و بی تابی برهان. نگزار دیگر به غیر تو درد دل کنم خودت همه کسم باش و باز هم سنگ صبورم باش و ببخشم که این مدت به غیر نزد تو بردم غم دلم را. نجاتم بده از این لحضه های شتابان که خبراز نبودم میدهند.

Quelques poèmes parfois ou réflections peut etre.

Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre.

Tak jakby za czterdzieści dni Pan miał umrzeć na krzyżu. A dla nas umrze za czterdzieści pięć. I nikt nie zwróci uwagi na pokusy, bo w Boga nie wierzymy, a o Szatanie już nawet nie pamiętamy. Kac fizyczny z trudem, ale można zdzierżyć, z moralnym jest trochę gorzej. A za każdym razem mówię, że więcej nie będę. Zero słowności u tych kobiet. Aż żal chować taką ciepłą pościel. Zima, zima, zima. Najlepsze w zimie są widoki za oknem.