ناگهان خوابی مرا خواهد ربود . من تهی خواهم شد از فریاد و درد. پا بر تیغ می کشم. و به فریب هر صدای دور. دستمال سرخ دلم را تکان میدهم. دنیا که شروع شد زنجیر نداشت. خدا دنیای بی زنجیر آفرید. آدم بود که زنجیر را ساخت. دنیا پر از زنجیر شد. و آدم ها همه دیوانه ی زنجیری. اسمایلی و گذاشتن شکلک در وبلاگ.

دبستان شهیدفهمیده به محل سابق خود واقع دربلوارشهیدرشیدی نبش خیابان ملت منتقل شد. اولیا محترم دانش اموزان می توانند ازروزسه شنبه هفدهم خرداد با مراجعه به دفتردبستان نسبت به تحویل کارنامه فرزند خویش اقدام نمایند. دانش آموزان دبستان شهید فهمیده سال آینده لباس متحدالشکل یافرم یکسان خواهندپوشید. آلبوم تصاوکلیه فعالیتهای دانش آموزان. تجلیل از دانش آموزان فعال درام اقامه نماز.

نگرانی های مادرانه ام برای دخترم. بز ملا حسن مساله گو. ای وای من اره پریده خاطرات دخترم بعد از سال نود و دو پرید. اول به خاطر سلامتی و شادی که تو خونوادم هست. دوم به خاطر ماه مبارک رمضون و سحرهای زیباش و افطارهای بابرکتش. وسوم به خاطر نپریدن وبلاگم.

Lunes, 10 de mayo de 2010. Aquella nochecita - El Bordo. Sangrando mis heridas, tu dulce rocanrol. Me va rompiendo en mil pedazos. Diría que es la suerte, o las ganas de verte. Que me van destruyendo así. Aquella nochecita, que nunca terminaba. No se si fue el destino, que me cerro el camino. Camino despacito y no estoy siendo fiel. Una noche tan larga, no puede terminar. Otra vez sin un final. Y no puedo ver mejor.