رد پای اشک هایم را بگیر تا بدانی خانه عاشق کجاست. این منم تنهای تنها بدون هیچ دلخوشی. بدون حتی ذره ای امید. سردسرد انقدر که اگرنزدیکم بشوی. مرا شبیه ادم برفی که زمستان ها. در حیاط خانه تان درست می کنی. تا تنهاییت را پر کند می بینی. انقدر که از گرمای دستان تو. تا باور کنم انچه را. که از دست داده ام. پشت سرش را نگاه نمی کند. تا شاید هنوز عشق را از چشمانم بخواند. همان چشمانی که برای ماندنش بی صبرانه. اشک میریخت و او باور نداشت. غصه هام همدم تنهاییم شدند.

زمانی میرسد که تمام عاشقانه هایم در یک جمله خلاصه میشود. اینجا عجیب ترین سرزمین دنیاست! دلم می خواهد . یک میس کال باشم برایت . بی اجازه ی ت و . پادشاهی کنم در ناخود آگاهت. س ر ت ش لوغ است. ب راے ت و اشڪ مے ریز د . ميدانم که يکي از روزهاي مبهم دور .

Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre.