Tuesday, July 19, 2005. Sunday, July 03, 2005. r u so bored tad you onli blog 2 lines? And i think we should leave identity after each entry. Ytd nite nth do than listening to Disney Fantillusion. The saxo accompliment kinda interesting and nice. Wednesday, June 29, 2005. This is the broken speaking. Which makes mi a bit jealous.

شبیهه آدمکی برفی ایستاده ام روی سرنوشت. بی حرکت و با لبخند. آب شدنم را درد می کشم. چقدر برای بودنم بی دست و پا شده ام. فردا را که از آفتاب بیایی. تو را با چشمان دکمه ای گمشده ام. و با یک تک لبخند چوبی. همهء حرفهای جامانده از دیروز را. تو می آیی من می روم. تا شاید در این تاریخ تکرار. بالا و پاین دنیا را بی خیال. دلم گرفته به اندازه ی وسعت تمام دلتنگی های عالم. که عمق دردم را در فریاد منعکس کند.

بعد از نوبت صبح آزمون دکتری. تصمیم گرفتم بین دو نیمه با دوستم برم سینما که یکم استراحت کرده باشم! نه اینکه یک سال تلاش سختی کرده بودم نیاز به استراحت مفرط داشتم. خلاصه اینکه از محل برگزاری آزمون زدیم بیرون. حالا هی من بگرد هی دوستم بگرد.

Coms pour critiquer, aie au moins.