Wednesday, March 01, 2006. Going to Vorkuta, Russia. Please pray for safe traveling and adquate sleep while I am there. When I was there in Oct. I hope to hear from a lot of you while I am gone. Tuesday, June 14, 2005. Tuesday, June 14, 2005. Hopefully I will post another one tomorrow.

دوست دارم شب را با غم سر کنم . دفتری با اشک چشمم تر کنم . نام آن دفتر کنم دیوان عشق . را عنوان آن دفتر کنم . یکی از قشنگترین حس ها اینه که. از نگاهش بفهمی که هنوزم دوستت داره . بودنت را دوست دارم ! وقتی پنجه در کمرم حلقه میکنی . و به آغوشت سفت مرا میفشاری . و وادارم میکنی که به هیچکس فکر نکنم. گاهی اوقات فکر کردن به بعضیا نا خود آگاه لبخندی روی لبانت می نشاند . این لبخند های بی گاه و این بعضی ها رو دوست دارم .

İsterseniz Blogcu kategorilerinden öne çıkan içeriklere göz atabilirsiniz. Üye blogların içeriğinden blog yazarları sorumludur.

دار و ندار خویش را مرور می کنم. در آیینه به جز دو بیکرانه کران. و کلاه هایی که از پی هم برداشته می شوند! قوانین را زیر پا بگذار.

بیرون برو از خانه متروکم عشق. کجایی خدا که ببینی به زانو نشستم . برای کسی که حتی حاضر نبود دروغی بیش باشه . نه اشتباه نکن این یه شعر عاشقونه نیست تصور کن یه مرد و با چشمای خیس. نمیخوام نباید تو شعرم به تو جسارت کنم نباید حس عشقو تعبیر به اسارت کنم. شکسته میرم امشب بانو خدا نگه دارتاگر چه میشکنه اون دل سبز و سپیدارت.