بازیچه ی هر ایل و تباری شد عشق انگیزه ی هر خلافکاری شد عشق. حافظ تو عروج عشق را دیدی و من دیدم چه دروغ شاخداری شد عشق. کسی صدا زد و فهمیدم اسم من شیماست. بخرام بر آشفته کنی فرشچیان را. دوباره خاطره های قدیم برگشتند. غلام بنده ی آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است. به نام خدایی که ما را دو خط موازی کشید.

مطالب جالب و خنده دار. آپلود رایگان عکس و فایل. بانك پروژه و پایان نامه دانشجویی.

ساندویچ مرغ درست کردیم با دوغی که از قبل تو فریزر گذاشته بودیم رفتیم. حتی با اینکه خودمون سوار نبودیم وقتی رها می شد دلمون هری می ریخت پایین! راستش بعد از اون اتفاق پارک ارم و قطع نخاع شدن اون دختره و دوستاش دیگه جرئت نمی کنم سوار شم! ی شب هم رفتیم بوستان نهج البلاغه! حامی گفت اینجا همون جاییه که تو علی سنتوری پاتوق معتادا بود! .