La premiere fois ke je t vu , je sui tombé a t pied mais ne reve pa tro g juste tribuché. 268;ØMMΣ ÚИΣ ČÃЯTΣ ŚίM.

Monday, August 17, 2015.

رفتی و سالهاست من مانده ام و مشتی خاطراتت که هولناکتر کرده است روزگارم را. پاک نمی شود چرا این ذهن لعنتی من. خالی نمی شوم چرا از هرچه فکر توست! شبانه های بی تو یعنی حضور گریه. اگه نرفته بودی جاده پر از ترانه کوچه پر از غزل بود . ستاره های سربی فانوسکای خاموش منو هجوم گریه از یاد تو فراموش. کاش دلمو بدست بیاری تو مگه دوستم نداری. با حس همون روزا احساسمو بشناس.

میرم اون تاپ گلبهی که میلاد برام خریده و عاشقشه رو میپوشم پرده رو میکشم بالا که نور بیاد تو. آخیش چقد اتاق روشن شد. بعد ابروهامو خوشگل میکنم . یکم دمشو میبرم بالا که صورتم باز تر بشه. خط لبمو که رنگ تاپمه میمالم به کل لبم. موهامو که چند روزه روشنش کردم نگاه میکنم. به قول مامان همه جاتو بور کردی فقط چشمات مونده که مثل دوتا گیلاس سیاه رو صورتت خود نمایی میکنه.