Subscribe to my blog! Je stop cette fic car le la trouve nul! Je vais bientot en mettre un autre sur se meme blog.

نامه ای برای قهوه تلخ. از خونه ی متین اینا که راه افتادم ساعت حدود دوازده بود. موسیقی زیبای On An Island رو گوش می کردم و به سمت خونه می روندم که از حوالی اتوبان رسالت برف شروع به بارین کرد و هر چه به سمت خونه می رفتم شدید تر می شد. آی حال می داد صدای دیوید گیلمور تو این شب برفی. رسیدم خونه و به عشق جاودانه شدن این شب دست به نوشتن این چند خط شدم.

Please enter the sequence of characters in the field below.

Subscribe to my blog! Bienvenu sur mon blog. Please enter the sequence of characters in the field below. Et voi la Jonq uil le. Please enter the sequence of characters in the field below.