پشت دریاها شهری است از روشنی. اینجا امانته و من منتظر بازگشت دوباره نویسندش هستم . اگر اومدی خبرم کن که کلید خونت رو بهت بدم . من همیشه منتظرت می مونم . نوشته شده در تاريخ پنجشنبه پانزدهم دی ۱۳۹۰ توسط مسافر شهر روشنی. Weblog Themes By Blog Skin.

گرم ترین بوسه هایت را نصیب کسی کن که در سردترین لحظات به یاد توست. و دیدار تو درمان من است. قسم به تنها کسی که در دنیا دارم و. قسم به آخرین نگاهت و. قسم به آخرین امیدت و. قسم به آخرین پیامت و. قسم به آخرین قرارت که. می بارم از شب تا سحر. من مثل ابر رهگذر می بارم از شب تا سحر. از قطره های در به در. دریا نمی گیره نشون از قطره های در به در.

Rien de bien originale juste une tite presentation de mes potes et quelques personnes a qui je tiens beaucoup. Je vais présenter dans se blog quelques personnes qui compt beaucoup pour moi et quelque sujet qui me tienne a coeur.

من و تو خاطره ها دوست دارم بی انتها. مي خوام که با هر نفسم بگم توئي همنفسم بغض تو رو داد بزنم بگم توئي هر نفسم مي خوام که با. ترانه هام قفل سکوتو بشکن تو هم صدامو بشنوي منم صداتو بشنوم مي خوام بگم تو بهترين ستاره. بخت مني مي خوام بگم که خواستمت تموم دنياي مني مي خوام که هرشب واسه تو ستاره هارو.

Quarta-feira, 27 de agosto de 2008. Quinta-feira, 10 de abril de 2008. Cidade quadrada, chata, dona de um submundo onde quem não tem o que comer, cata. Nos mesmos buracos onde entope água pelos bueiros das ruas que você passa preocupado com o trânsito, dentro da sua mais nova aquisição - Puta que pariu, mas essa cidade não anda! No final da noite, seja zona norte ou sul, empilhados sobre o chão em frente à padaria ou à beira da cama, todos terminam em frente à tv. Sábado, 23 de fevereiro de 2008.