Kisah seorang kurtjatji alias pandoe jaman doeloe. PON I di Kota Solo. Seperti biasa, diawali jam 6 pagi dengan sholat ied di halaman masjid baitul makmur, solo baru.

8467;α ƒιℓℓє σσℓ dє ℓα мєdιηα.

من دیگه وقت ندارم اینجا هم بنویسم. اون وبی که شعربود نوشته هامم می نویسم. فقط چندتا فرمول که سخته رو باید بنویسم! الان توی اتاقم. منتظرم صباح جون از دانشکده بیاد تا باهم ناهار بخوریم. خداروشکر امتحانش خوب داده بود. خدا کنه فردا منم خوب بدم. دوس دارم زودتر برم خونه. با اینکه فرجه همش باید مشغول درس خوندن فیزیو باشم ولی بازم اونجا باشم بهتر تره.