Monday, April 13, 2009. بهترین عید بود عید امسال. کنار بهترین بودن و بهترین جای دنیا بودن. مسیحی که به صلیب نکشیده اند. مسیحی با آغوش باز به روی همه. همان که من دوست دارم. Wednesday, December 24, 2008. و یلدای امسال تنها نبود. و یلداها دیگر تنها نخواهد بود.

امروز رفتم وبلاگ سهیلا که بخونم و کامنت بزارم که یهو دلم هوای نوشتن و کرد و وبلاگ خودم. تو این مدت روزهای سختتری داشتم از اون موقع که اینجا می نوشتم. اما فکر کردم اینجا متعلق به کسیه که دیگه نیست و منم دیگه حرفی براش ندارم. احساسات و اتفاقاتی که باید یه جا ثبت بشه که فراموش نشه که تکرار نشه. دوست یک ماهه ی من داره میره استرالیا. کسی که تو این یک ماه خیلی روی من تاثیر گذاشت با شخصیت بزرگش. کاش منم می تونستم مثل تو باشم. از خودم و غرورم خسته شدم. منو ببخش بخاطر همه ی بدرفتاریهام.

CRRRR QUAND JE PENSE AU BONHUER QUE TA DE ME VOIR. Abonne-toi à mon blog! Tsss quand je pense que Léna est une fille. Ajouter cette vidéo à mon blog.