این روزها دلم خیلی برا دوران دانشجویی تنگ شده برای همه ی اون. روزهای بد و خوب دانشگاه برای استادامون یادش بخیر چه روزهایی بود. رو یادتونه هر روز استرس وپای تخته باید حاضر میشدیم. جزو استثناها بودم خودم هم نمیدونم چرا اسم. من و هیچوقت صدا نزد! ولی عوضش آخر ترم جبران کرد. استاد ریاحی درس اندیشه بابت نمره ها دست گلش درد نکنه. استادامیری کلاسش جایی برا نشستن نداشت اگه دیر می اومدیم. باید به یک بدبختی از کلاسای دیگه صندلی می آوردیم. استاد فرامزی واقعا گل بود. استاد عموزاد و یادتونه! استاد ا.

Luce and Michmich, pas normales ces deux là, un peu tordue tt de mm. Tordue 1 et la future mariée.

Sad or bad news? Actually I think both. Nem is tudom mit írjak. Talán először azt, hogy nagyon sajnálom. Közel jár már a befejezéshez. Úgy döntöttem, hogy mivel az a legelső irományom, és nemsokára vége is lesz, először befejezem azt, majd folytatom ezt. Annyi biztos, hogy a TMG még nyáron be lesz fejezve.