روزهای زندگی من با هدیه کوچولوی خدا. سلام بهونه قشنگ من برای زندگی. سلام پسر دردونه من . امشب آخرین شبی هست که من و تو یکی هستیم . فردا قراره قدمهای کوچیک و دوست داشتنیت را روی چشم ما بذاری و دنیای ما را روشن کنی. تو که هدیه پاک خدایی . برای اومدنت دلم میخواد دنیا را گلباران کنم . برای بوسیدنت برای در آغوش کشیدن تک تک لحظه ها را میشمارم .

حالا آرام باش همهچیز د رست خواهد شد. از ریگهای ته جوباره شنیدهام. از ملاقات ماه و گفتگوی باران بازداشتهاند. من برای رسیدن به آرامش. تنها به تکرار نام تو. همهچیز د رست خواهد شد. هیچ غمی بزرگتر از این نیست كه نتوانی كسی را برای گفتگو پیدا كنی. زخم ها خوب می شوند اما . زخم ها خوب می شوند.

چه سنگين ميرود اين مرده از بس آرزو دارد. امشب تا سحر اين عاشق دلخسته ميميرد. دلم در سينه ميسوزد تو را ناديده ميميرم. حديث آرزوهايم همه ناگفته ميماند. طبيبا از سر بالين من برخيز كه من حال ديگر دارم. تو تب مي بيني و من خون در جگر دارم. چه سنگين ميرود اين مرده از بس آرزو دارد. آنچه امروز در کوچه و بازار به دنبالش میگردیم. هیچ کس حدس نمی .