همه چیز بر وفق مرادش. گولتون زدم بهتون نمی گم. در صفحه دلم تو نوشتی صبور باش. غبار دارد و معنا نمیشود. بی تو شکسته پنجره ی روبه آسمان. تو پناه نگاه شکسته است. هر دل که مثل قلب تو دریا. میخواستم بچینم از آن سوی دل گلی. اما بدون تو که گلی. دردیست انتظار که درمان آن تویی. این درد تلخ بی تو مداوا نمیشود. ست به رنگ هوای چشمانت.

گاهی دلم برای خودم تنگ میشود. پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست. بس که گره زد به گره حوصله ها را. نوشته شده در ساعت توسط نیوشا. عطر و بوی قهوهاي كه تو برايم خريدهاي و د م كردهام تمام فضای خانهام را گرفته است. حصيرهاي آشپزخانه را بالا ميدهم براي دیدن آسمان. فنجان قهوهام را روي ميز ميگذارم. تكهاي از آسمان در قهوهی من است . جرعه جرعه آسمان را مينوشم . تلخي تسكيندهنده! نوشته شده در ساعت توسط نیوشا. در حضور دیگران می گویم تو محبوب من نیستی. و در ژرفای وجودم می دانم چه دروغی گفته ام.

دلم گرد و خاک بلند کردن می خواهد. For some reason I needed to write. موهاش یکم از من بلندتره. Giderek acı vermez Alışır hissetmez Yüreğin yorgun Yolun uzun Yaşlı düşlerin Uyuşurken için Tutuşur her hayalin Büyümek derler Deler geçer Yıllara gücün yetermi. ترجمه ش این میشه تقریبا. اندازه ی یه درخت آزاد.