دوشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۵. آنان چفیه را خیس می کردند تا ن ف س هایشان آلوده ی شیمیایی نشود. من چادر می پوشم تا از نف س های آلوده دور بمانم. آنان چفیه را سجاده می کردند و به خدا می رسیدند . من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم. آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند . من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم. آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند. من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم.

Abonne-toi à mon blog! Poster sur mon blog.

A ještě žádám Lairai jestli bych mohla použít dess, který si mi udělala na podzim na blog, když jsem byla za Ain.

Les mot peuvent mentir mais pas le regard. Si un jour je meurt.

S míčem k sexy postavě! Herec z Transformers vypadá jako bezdomovec! Co se to s ním proboha stalo? My tři jako tým. Omlouváme se ale pořád vás musíme o něčem informovat. Zase jsme si sedly a daly dohromady.