فکر کنم کم کم داره تابستون شروع میشه. دنیای مجازی جایی برای حرف های دلم. ولی وایییی چه حالی میداد زیر باد کولر کلی میخوابیدم. ویلا چند تا موجود بین کرم و هزار پا داشت. پدر جان مهربان اینارو با جارو و خاک انداز جمع میکرد مینداخت بیرون.

برای کسی که به میل خودش رفت یک ثانیه دلتنگی ام حماقته. جوری دستم را بگیر و بلند کن که همه اطرافیانم یادشان بماند. که من هم خدایی دارم. یادشان بماند ژست خدایی برازنده ی بنده ی خدا نیست. یادشان بماند حرف هایشان تا همیشه در خاطرم خواهد ماند. حتی اگر به رویشان لبخند بزنم و هیچ نگویم. همانگونه که دلم را شکستند با حرف هایشان. تو آن بالا همه را شنیده ای. نوشته شده در سه شنبه هفتم بهمن 1393ساعت توسط تنها.

Campaña permanente de promoción a la lectura. Olinka La Región de Las Artes. Olinka La Región de Las Artes. Donde se crea el movimiento. El Ave de La Libertad de Ajijic.