Journal pas intiime du tO0ut.

شاید خیلی هاتون که میاید اینجا من و بشناسید . بارها وقتی داشتم سرچ میکردم وبلاگ هایی و می دیدم که عاشقانه بود یا درباره موضوعه خاصی ساخته شده بود و درباره علاقه شون می نوشتن . منم تصمیم گرفتم این وبلاگ درباره علاقم بزنم . برای چیزی که تو این دنیا مهم ترین و با ازش ترین چیز برای منه . برای چیزی که همه ی همه ی زندگیمه . نمی خوام زیاد حرف بزنم همه حرفام و احساساتم باشه برای پست هام . اگه میاید اینجا حتما حتما برام کامنت بزارید .

مینویسم یادگاری تا بماند روزگاری گر نماند روزگاری این بماند یادگاری. سه شنبه هجدهم آذر 1393. دیدی جاده جایی نرفت . نمیدانم به مسافر دل بستم . مسافر شد آنکه به او دل بستم. میترسم اگر یک شب هم راضی شدی به خوابم بیای . و امروز درآغوش دیگری نفس نفس میزنند.

Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre.

ک لمآتی از ج نس پآییز. بآغ بی ب رگی که می گوید که نآزیباست! ه مه د خترک رآ به خآط ر خواب زیاد س رزنش می کردند. ا مآ ه رگز نفهمیدند ک ه خوآب زیآد او. ب رای لمس د وباره شیرین ترین ر ویآیش ا ست. ن وآزش ط بیع ت. رقابت دارند ب ر سر نوازش صور ت. ا ز ه م پیشی می گیر ند. نمی دانند م را مجنون خود می کنند با نوازش. و خ رمالوهای ل بانت گ ل انداخته! رآه رسیدن به خ دآ.