هر روز تارهای تنیدهاش را مرور میکند. یعنی بدون شناسنامه قدم بزنم. تارهای روی سرم را شانه کنم. و کلمات مچاله شده را. درون عمیق ترین گودالها پنهان کنم. در مرگم چیزی پیچیده شده. شبیه به کودکیهی مادرانهی یک نوزاد. و دردی که از شکم آغاز میشود. تا تمام کوچههای تنم را اشغال کند. تندیسی از خودم می سازم. و چشمانش را آبی میکنم. تا خواب پرنده های بلورینی را ببینم. در چشمانم خرد می شوند. به خاک که برنمی گردیم.

مسجد شهید آیت الله مدنی چهار راه طیب. السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین. امید است مورد استفاده دوستان قرار گیرد و ما را از دعای خیرشان فراموش نکنند. بخشی از زیارت ناحیه مقدسه. زیارت ناحیه مقدسه اینجا را کلیک کنید.

Et si La fin devenait le début? Come and help I to fly. I exchange them for the world. Against all which holds me. I exchange them this night. Against all that I have. Reveal I all the lies. I would make as if I believe them. Love lifts us up where we belong. Where the eagles fly, on a mountain high. Do you ever feel like. Little white shadows that blink in the distance.

Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre. 8226; Lea, S.

پنجشنبه بیست و نهم مرداد ۱۳۹۴. تو به تنهایی برایم یک جمعیتی. و من به اندازه ی چند میلیون نفر به تو وابسته ام! پنجشنبه بیست و نهم مرداد ۱۳۹۴. پابرهنه روی سرامیک های سفید . من در لباس رقصم چشم به راه توأم . پنجشنبه بیست و نهم مرداد ۱۳۹۴. برای دیدن کسی که برای ندیدنم. مرا مست و خمار خواند. برای دیدن کسی که برای ندیدنم. اما من باز هم آمدم.