Date Range
Date Range
Date Range
پنجشنبه بیست و چهارم مهر 1393. و بدون اينكه بفهميم جدامون ميكنه از راه. همونی كه دليل اصلی دور شدنمون از خواسته هامونه. روزمرگی های رنگارنگ كه پر شده تو شب و روزمون. و بقيه چيزايی كه به ناحق فكرو دلو اشغال كردن. نميدونم بايد از چی نوشت.
گاهی انقدر دردات شخصی میشن ک با خودتم حرفشو نمیزنی! روزای خوب و بد. خب خیلی گذشته و خیلی اتفاق ها از اخرین باری که اینجا آپ کردم افتاده. یه عالمه چیزای خوب و البته یه عالمه چیزای بد اتفاق افتاده. هرکدوم که یادمه رو مینویسم. اولین بارونی که زیرش بودم تو پاییز تو مدرسه بود و عجب بارونی بود. بجای ده دقیقه الی یه ربع زنگ تفریح فکر کنم نزدیک نیم ساعت 45 دقیقه ای تو حیاط زیر بارون بودیم. خیلی خیلی خوش گذشت و کیف داد. فک نکنم یه همین راحتیا بشه.
برگرفته از سایت نامه های عاشقانه. شهیدی که بی سر به دیدار مادر رفت.
Ƹ Ӝ Ʒ دلنوشتهای ملوک السلطنه ツ. بلاخزه هر چی که باید گفت بهم. اما من متنفر نیستم مثل تو. پاک کردم چون خواستی ممنون. کاش کاش ها از بین میرفت. دل نوشته ها یادش بخیر. پیش از ان که بیایی. پریتی ملکه ی زیبای هند.
شنبه 30 آذرماه سال 1392. بعد انگار لحن معوج باد خورده باشم. وکنار مشتی فراموش اقیانوسی باز می شود. خلا توی آرامشم سیگار می کشد. وکلمات دیوانه به زبانت آویزان شده اند. پا در هوا و گردابها می کوبند. دامن از حاشیه تاب می خورد. مشتی شن توی چشمهای خلا دود می کند. وپاها ناسزایی ست به هندسه ی چروک توازی خطوط. کمی از باران شب مانده.