بابایی این روزا دلش نمیاد تنهام بزاره و بره کار . امروز وقتی می رفت بهم گفت تا دردت شروع شد زنگ بزن تا سریع برگردم. بهم میگه مامان النا سادات و من غرق لذت و خوشحالی میشم با این حرفش . حالا که دارم به اومدنت نزدیک میشم گاهی خیلییی خوشحالم و گاهی ناراحتم و میترسم از اینکه نتونم مامان خوبی باشم . خلاصه که منتظریم النا خانوووممم . احتمالا این آخرین پست قبل از اومدنته . امیدوارم تو پست بعدی از دنیا اومدنت تعریف کنم که چقدر خوب بوده و دیگه تو بجای دلم توی بغلمی . بابایی الان سر کاره و .

دیگه کم کم دارم ب خودمم شک میکنم به همه چی دارم شک میکنم. از 7ونیم صبه بیدارم صبونه خوردم درس خوندم باشگاه رفتم از باشگاه پیاده برگشتم. مامانم خونه نبود یهو ب سرم زد بهش زنگ بزنم. ب توضیح اون احتاجی ندارم. حتما فکر میکنه تقصیر منه حتما بخاطر وجود من تو امتحاناس. مگه من زورکی بودم اون یه ماهو خودش چند ساعت که اس ام اس نمیدادم الکی عصبانی میشد هی میگف نگران شدم براچی نتت خاموش بود.

نویسنده ای در آرزوی رسیدن به موفقیت. نویسنده ای در آرزوی رسیدن به موفقیت. قاضی و جلادش فریدریش دورنمانت. ساخت وبلاگ جدید در blog. نرم افزار مهاجرت به blog. پاسخ به سوالات وبلاگ نویسان. آخرین وبلاگ های به روز شده. زندگی به سبک بیان! رسانه متخصصان و اهل قلم. رمان امروز از یه نویسنده ی جدیده. قاضی و جلادش فریدریش دورنمانت.

Je suis nouvelle a skyrock et je suis la pour me faire des potes. Please enter the sequence of characters in the field below. Je suis nouvelle a skyrock et je suis la.

Ba voila nos ti délir du week ends. Please enter the sequence of characters in the field below.