Date Range
Date Range
Date Range
Mais il va bien falloir. Tu es partie seule avec lui. Que tu ne vois pas.
اتاق برای تو خالیست و چای. اصلن من خودم بودم که دستش را گرفته بودم . اسمش هم هلن بود . گفتند باید بیایی اینجا بشناسی اش . نوشته شده در ساعت توسط آرمیک خاچاتوریان. فانوس هم دست انداخته دور گردنم . دالان سیاهی ساخته بود . از آنجا گذشتند و پیچیدند .
تقدیم به آنهایی که بدون اجازه دیگران می اندیشند و تصمیم میگیرند .
945; trop αimé . 0n vas vous racontez une histoire . trés mignon comme histoire . Le bor-Bordélik boy est un mec universel . Il ne met ja-jamais de savon dans sa vaiselle . LE MEC EST WEIRD .