بیست ونهم برج شهریور سال شصت و یک در اصفهان بزرگترین اتفاق تمام اعصار رخ داد من متولد شدم مجید احمدی. این وبلاگی هم که دارید می بینید ته ته ته وبلاگه برید خوش باشید و حالش را ببرید. راستش از بس که دردو دل کردیم کارم به دل درد کشید این شما و دل درد های من. حسین نجاتی ملقب به نجات خبرگزاري. سید بزرگوار سید محمد خاتمی. دلتنگی عین آتش زیر خاکستر است.

راستش را بخواهید نمی دانستم. نمی دانستم که مریضم! چون هیچ علائمی نداشت. یا لااقل برای من نداشت. احساس کردم یه نوع خاصی خسیس شدم! از اول هم خیلی منظم بودم! و البته کمال گرا! تا اینکه الان یه فرصتی برای خودم گذاشتم. همه اخلاق و رفتار های خودمو راجع به این رفتار خاص. تا اینکه فهمیدم یک نوع بیماریه! کاش زودتر شروع کنم. چقدر دوست دارم محو کارهای خودم باشم! چقدر آرزو دارم که یک روز از عمرم. آنقدر محو کار دلخواهم بشوم. که ندانم و نبینم گذر زمان را. که چه لذت بخش خواهد بود.