هوا خواه توام جانا و میدانم که میدانی. در رثا حضرت زینب سلام الله علیها. چشمه فریاد مظلومی ت لبتشنگان. خطي از خدا تا امتداد همه تاريخ! .

این صدای پای جنگل بان است که دوباره به عادت هر روز صبح زود پای در دل جنگل میگزارد اما انگار جنگل. امروز به جنگل بان خوش امد نمی گویید وبرای او نگران است چون نه به پرنده ها. اجازه خواندن میدهد ونه میگزارد که صدای جویبار به گوش او برسد . همه جنگل به او خیره شدن وجنگل بان هم به راه خود به وسط جنگل دارد ادامه میدهد و اصلا متوجه دور و اطرافش نیست جنگل بان به اواسط جنگل رسیده و کمی به سمت راست میاید ودستش را به درخت میگیرد و اسلحه ی دولول خود را احرم میکند مینشیند . دود پیپ ازکنار لبان کبودش.

Sobota, 15 marca 2014. Był piątkowy wieczór, Nina siedziała na swoim łóżku z laptopem na kolanach i rozmawiała ze swoją przyjaciółką Leną przez skypa . Dziewczyna chciała na mówić Ninę. Aby poszła z nią na dyskotekę. Ta jednak stanowczo odmówiła, tłumacząc się. Tym iż jest bardzo zmęczona po całodziennych ćwiczeniach, które łączyła. Pół roku wcześniej ważyła o 15 kilo więcej i miała dość swojego ciała. Swojego laptopa i ponownie usi.

Aux USA dans la cantine quand tu te lève sur la table, chante, et danse ça devient High School Musical. 8594; Les filles pardonnent, mais quand elles sont fâchées elles te ressortent toutes tes erreurs de A à Z.