کافه مهرنوش لطفا با لبخند وارد شوید. لطفا با لبخند وارد شوید. که بر پنجره نقشم را می شوید باران. از پشت شیشه ی باران زده فنجان چایم را سر می کشم. باهمه اندوهی همچون مه پیچان. اندوه همه ی سال هایی که در گوشه ی این کافه خاک می خورم. خوش آمدید به کافه ی تنهایی من. یک فنجان چای داغ مهمان منی. از زیر زمین تا الزهرا! از زیر زمین تا الزهرا! سلام ب کافه ای ها! .

Non, j d c, j vous aim tous, enfin.

این وبلآگ واسه منو عشقمه. تمآم خاطرآت خوبو بدمو توش مینویسم. این وبلاگو وقتی باز کردم که حس کردم دوسش دارم. 6تیر اولین قرارمون بود که واسم ی شاخه گل اورد. دقیقا یادم چه تاریخی بود اما یه مدت طولانی باهم قهر بودیم که 11مرداد دوباره همو دیدیم اما ایندفعه با گیتیو کامی تو کافه لرنا دیدیم. قرار بعدیمونم 10 شهریور بود باهم رفتیم تو ماشین دور زدیم وای که خیلی بهم خوش گذشت 4 ساعت بیش هم بودیم.