يک شبي مجنون نمازش را شکست. عشق آن شب مست مستش کرده بود. فارغ از جام الستش کرده بود. سجده اي زد بر لب درگاه او. پر زليلا شد دل پر آه او. گفت يا رب از چه خوارم کرده اي. بر صليب عشق دارم کرده اي. جام ليلا را به دستم داده اي. وندر اين بازي شکستم داده اي. نشتر عشقش به جانم مي زني. دردم از ليلاست آنم مي زني. من که مجنونم تو مجنونم مکن. مرد اين بازيچه ديگر نيستم. در رگ پيدا و پنهانت منم.

غم نامه ای از تنهای من. این هم از دحتر کبریت فروش. دی سنگ ترین دختر دنیا. توبه من خندیدی و نمیدانستی. من به چه دلهره از باغچه همسایه. سیب دندان زده را دست تودید. غضب آلود به من کردنگاه. سیب دندان زده ازدست توافتادبه خاک. و تو رفتی وهنوز سالهاست. که درگوش من آرام آرام. خش خش گام توتکرارکنان میدهد آزارم. که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت. آری با تو هستم ! .

Tuesday, August 11, 2009. But should I tell XiaoJie? Will she go kill that guy? I guess I should not tell her.