Mother, where are you today? Abonne-toi à mon blog! Juste après les nuages. Other, where are you today? You took a piece of me the day you went away,. No recollection noe the smell of your perfume,. I took a piece of you the day I left the womb. Rother, put your needles down. The best thing for you is to leave this awful town.

براین ارزد که دلم تنهاست! آدم های ساده را دوست دارم. همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند. همان ها که برای همه لبخند دارند. همان ها که همیشه هستند. آدم های ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعت ها تماشا کرد. هرکسی از راه می رسد. از آنها سوء استفاده میکند. یا درس ساده نبودن به آنها می دهد. آدم های ساده را دوست دارم.

گویی مرا برای وداع آفریده اند. الاغی که یونجه رو می فهمید! حرفهای نگفته ام با تو. بهترین شعرهایی که خوندم! ترس من از نبودنت تغيير كرده. نوشته شده توسط بهار در جمعه دوازدهم دی 1393. بیراهه نرفته مسیر پیش روته. نوشته شده توسط بهار در پنجشنبه سوم مهر 1393. بچه که بودم و تام و جری میدیدم همش فکر میکردم که این گربه هه چرا انقدر راه های مختلف رو امتحان میکنه. نوشته شده توسط بهار در سه شنبه هجدهم شهریور 1393.

You can never get a cup of tea large enough or a book long enough to suit me. Wie ich ja schon geschrieben hatte, waren wir letzten Freitag im Saarland zu Besuch. Philipp und Sara ziehen an den Bodensee und haben noch mal Familie und Freunde eingeladen.