ساعت چهار یکی از گه ترین جمعه هاست. خوب که فک می کنم میبینم این جمعه هه گه نیست هر چی هست از خودمه. از خودم راضی نیستم اصلا. شاید بشه گفت از خودم بدم میاد. از قیافه ی همیشه راضیم, از لبخندای مضحک روی لبم, از اینکه دلم نمیاد کسیو نبخشم, از اینکه دروغ میگم تا دیگرون نفهمن چی بهم میگذره. از این حجم دروغ, از این خوبی تعفن اور, حالم واقعا داره بد میشه. یعنی رو کتابا ولو شدن و تظاهر کردن به اینکه عید.

دلم تنگ است پرواز می خواهم . سلام امروز اومدم یکم حرف بزنم یادم میاد پارسال یه دل نوشنه نوشتم اینجا چقدر زود گذشت اصلا بارورم نمیشه خودمو با پارسال که مقایسه میکنم خیلی عوض شدم . دلم واسه همتون تنگ شده بود خیلی یکی از بچه ها اومده بود نوشته بود دلم واسه خاطراتت تنگ شده واسه همین به خودم اومدم گفتم بیام یکم واسه شماها حرف بزنم . البته حرفای بالا مثال بودا. واااااااای عااشق این اهنگ شدم.

The friends will always be there.

گ ردان ی ا زه راء. آرزویم شهادت است فقط شهادت. گاهی نه گریه آرامت میکند و نه خنده. نه فریاد آرامت میکند و نه سکوت. آنجاست که با چشمانی خیس. رو به آسمان میکنی و میگویی. خدایا تنها تو را دارم. دختر سه ساله بود که پدرش اسمانی شد. بازهم باران مشکلات و منه تنها! دارم از دست میرم.