چه گرد و خاکی گرفته اینجا. از بعد کنکور با اینکه دارم برای آیلتس می خونم ولی احساس می کنم کم حوصله شدم. عید رفته بودیم یک معبد چینی نزدیک گنتینگ. ولی معبد خیلی جالبی بود. مجسمه ها و مناظری بود که بهشت و جهنم رو نشان میداد. که خودش چیز کمی نیست.

سگ لرزه های یک شک.

تا مي تواني تف كن. به اتفاقهاي كه نيفتاده بر گردنت افتاد. اما چقدر خوب مي توانم هجي كنم. صداي تو يا جيغ مادرم . من مي ترسم كه پاي يك ترازو بنشينم. و زن چاقوي ابراهيم را بر دارد. تا مهرش را حلال كند. شايد دست از سر حوا و سيبهايش برداري. از پستوي خاطراتش طلاق نامه مادرم. براي من هميشه پدر چوپاني دروغگوست. كه صدايش را از مرگ مادر مي شنوم.

Domingo, 15 de febrero de 2015. Hoy os presento mi trabajo de ilustración más reciente, un paisaje para mostrar los orígenes de los alimentos. En esta parte de arriba os muestro como quedó después del entintado a mano, después de este proceso se eliminan fallos y correcciones, y mediante capas fui añadiendo el color para obtener este resultado. Viernes, 28 de febrero de 2014.