وز خواب خوش مستی بیدارنخواهم شد. دنیا بدون عشق که دنیا نمی شود. دل بی نگاه یار که شیدا نمی شود. تا آخرین نفس بنویسم برای عشق. اوصاف آن میان غزل جا نمی شود. آنقدر عشق در تن من ریشه کرد تا. شد او شبیه سرو و قدش تا. دل را به عشق بسته ام و عشق را به دل. دیگر ز بند بند دلم وا نمی شود. شیرین تر از عسل شده در کام تلخی اش. مانند عشق نیست و پیدا نمی شود. من برای هرکاری دلیلی دارم.

Please enter the sequence of characters in the field below. Please enter the sequence of characters in the field below.

احوالمان شبیه لکه ای در چشم است. خیلی جدی باید چیزی بسازم که مدام در آغوشم بگیرد. ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﻫﺠﻮﻡ ﻭﻗﺎﺣﺖ ﮐﺒﻮﺩ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻣﺰﺍﺭ ﺷﻬﯿﺪﺍﻥ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﻮﺍ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﮑﺎﻓﻨﺪ. ﺍﯾﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺟﺎﻣﻪﻫﺎﯼ ﻋﺰﺍ ﺭﺍ ﺑﻪﻋﺎﺭﯾﺖ. ﮔ ﻞ ﺩﺭ ﻧﻬﯿﺐ ﺗﻨﺪ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﺷﮑﻔﺖ. ﮐﻠﭙﺎﺳﻪﻫﺎﯼ ﻓﺮﺑﻪ ﺍﺯ ﺳﻮﺭﺍﺥﻫﺎﯼ ﺑﯿﻢ. ﻭﺯ ﺷﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎﻻ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ. ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﺭ ﺗﻶﻟﺆ ﺍﻧﺪﺍﻡﻫﺎﯼ ﺣﻤﻖ. ﺑﺎﺯﺍﺭﻫﺎ ﮐﻪ ﭘﺎﺭﭼﻪﻫﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺭﺍ.