نا گفته های پدربزرگ نوه ای. سلام اول از همه بگم که من بچه ی کوچیکترین پسر بابابزرگم هستم. پدربزرگ مدتی پیش ما تشریف دارن واسه همین ما از خاطراتشون استفاده می کنیم. لقب خانوم گل را پدربزرگم به من دادن. البته خانم خانم ها بالاترین حد لقبه که عمه کوچیکم به این لقب ملقب شدن و ما تا کنون به این درجه نایل نشده ایم. هر موقع چیز جالبی پیش بیاد حتما می نویسم. موقع برگشت به خونه خوبه یادم موند بستنی زعفرانی خریدم. بعده یک ساعت پدر بزرگ صدام کرد.

Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre. 65279;- Hunger games,.

ﺭﻭﯾﺎ ﺑﻪ ﺭﻭﯾﺎ ﭘﯿﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ . ﻧﻪ ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﺳﺎﻝ . گرگ ها هم افسردگیه مفرط گرفته ان. به نی چوپان دل میسپآرند و گریه میکنند. گفتم من که خودم را شکستم. ساعتها زیر دوش به کاشی های حمام خیره میشی.

Un P tIt FiLl n D lIr. Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre.