وعشق تو را به گرمی یک سیب می کند مأنوس. تمام آنچه از زندگی می خواهم . یک غروب یکشنبه ی تابستانی ست با پنجره ای رو به درختها. و کلاغ ها و هوای ملس و مرموز شهریور با یک فنجان چای تازه دم. و یک برش بزرگ از کیک خانگی مادرم با موسیقی دلبخواهی . نامه ای از یک پدر. دخترکم برای کسی که برایت نمیجنگد نجنگ. چرا اشکهایت را هر روز پاک کنی. کسی که باعث گریه ات میشود را پاک کن. دخترکم به سوی کسی که ناز میکند دست نیاز دراز نکن.

Abonne-toi à mon blog! Numéro de la piste. Clique ici pour installer Flash. Ajouter ce morceau à mon blog.

Abonne-toi à mon blog! E blog est entièrement consacré à mes propres fanfics, il y aura surtout des fanfics Huddy mais aussi ma toute première fanfic avec un nouveau personnage.

Sont si beau village quelle aime. Elle a la manie de dire putin, serieux and sa craint.