گ ن ه ک رבم گ ناهے پ ر ز ذل ت. کجا بودی وقتی برات شکستم. یخ زده بود شاخه گل تو دستم. کجا بودی وقتی غریبی و درد. داشت من تنها رو دیوونه می کرد. کجا بودی وقتی تورو میخواستم. که دستات آروم بشینه تو دستم. کجا بودی وقتی که گریه کردم. از تو به آسمون گلایه کردم. کجا بودی وقتی کنار عکسات. شبا نشستم به هوای چشمات. کجا بودی تو لحظه نیازم. وقتی می خواستم دنیامو بسازم. کجا بودی ببینی من می سوزم. مثل چشات سیاهه رنگ و روزم. کجا بودی تشنه چشمات بودم. کجا بودی وقتی دیوونت بودم.

حرف های یک آدم جا مانده! پنجشنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۴. آره ه ه عزیزم . پنجشنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۴. ای خاطره پیش آی و ن ت هایت را همساز کن. و آنگاه که بر فراز باد موسیقی تو شناور است. من در جویباران خیره خواهم شد. آنجا که دلدادگان آه می کشند و در رویا فرو می روند. و آواز مهر را خواهم شنید. و سرتاسر روز را آن جا خواهم غنود. و در رویا فرو خواهم رفت. چون شب فرا رسذ خواهم رفت. به همان جا که در خور اندوه است.

Abonne-toi à mon blog! 45208;는 shonen 점프를 사랑한다.

Laitetaan nyt vielä muutama pusukuva. Kyllä onkin aika päässyt hujahtamaan ja kirjoittelut jääneet. Tämän talon arjessa vallan on ottanut tuo uusin lauman lisä, ihmisvauva. Tosiaan syyllisyyttä tuntien myönnettäköön, että koirat ovat olleet viime aikoina varsin lomalla. Onneksi kuitenkin tämän vauvahässäkän kanssa samaan aikaan alkoi myös kesä, joka jo sinällään tuo koirien elämään paljon. Yhtenä kauniina aamuna myös ihmeteltiin ikkunasta, kuinka Sole ensin nuuhki maata ja si.