قسمت های 25 تا 27. قسمت های 25 تا 27. کامران خیلی اصرار کرد که ببرمش پیش گندم ولی خوب فایده ای هم نداشت. بعد از 20 دقیقه رانندگی رسیدیم بیمارستان. گندمو از قرنطینه به اتاق عادی منتقل کرده بودن. یه کم آروم شده بود ولی میترسیدم اگه کامرانو ببینه حالش دوباره بد بشه. رفتم سمت اتاقش و در زدم. با دستم به کامران اشاره کردم که بیاد تو.

من از عشق باران به دریا زدم. بی تفاوت از کنار هم. چقدر ان غریبه شبیه خاطراتم. دلگیرم از تنهایی های مکرر . از مردمانی که بودنشان را ادعا میکنند . و از زمانه که محبت طلب کردم و هیچ نبود . بهترین حرفهای زندگیمان را نگفتیم. 999نفر دیگر دنباله رو زنهایشان هستند. ازدواج که قصد نمی خواد! .

Forgot Password or Username? Deviant for 5 Years. Deviant since Aug 28, 2010. This is the place where you can personalize your profile! You can drag and drop to rearrange.

شرمنده که یکی دو ماهی نتونستم آپ کنم شرمنده اومد ۲ تا قسمت اخرو بزارم. میدونم حق دارین عصبانی بشین ولی نمیگم درکم کنین نه! فقط به این فکر کنین که ساعت۶ صبح از خونه. میرم بیرون و ۸ شب خسته و کوفته بر میگردم . شرمنده حالا تا منو نخوردین برین داسی رو بخونین. سلام بروبچ نماز روزهاتون قبول درگاه حق. امروز قسمت های ۱۱ و ۱۲ رو گذاشتم. از من نگذر نمی تونم.

ای کاش میتوانستم فقط یک بار بهت بگویم دوستت دارم. اگه بری میشی اسم دخترم. بالشتش از هق هق دخترانه هایش. آخ ری ن روز م ن. امروز آخرین روز من است. من میخواهم آخرین لحظه ام را در. آغوشی باشم که هیچگاه سهم من نبوده. من میخواهم آخرین جملات را. از زبان کسی بشنوم که این جملاتش. به من خواهد بود .