Prise de parole, prise de pouvoir. Méga question philosophique insoluble, idées jetées sur le papier sans vraiment y penser, débuts de manuscrits, poèmes, phrases pertinentes, coup de coeur pour un livre, un film, tes propres lyrics, des abeilles violettes à pois orange et même des hippopotames euphoriques, si tu en as envie. Si tu as quelque chose à dire, tu as quelque chose à être. Abonne-toi à mon blog! .

Inilah kata2 dari hati aku. Akan aku menulis selagi masa mengizinkan. selagi ada yg ingin berkongsi cerita. OkKita terus ke Holland yaa. atau pun Netherland dan dlm bahasa Melayu nye. Dari Gare Du Nord smlm aku terusss ke Rotterdam Sentral. sbb ape ke sini bkn Amsterdam? Haabnde putih kat baju tu salji la kononnye.

Alfredo Salaiza Iriarte, Todos los derechos reservados. Con la tecnología de Blogger.

قاضي نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن. پس محكوم شدم به تنهايي و مرگ. كنار چوبه ي دار از من خواستند تا آخرين خواسته ام را بگويم. نوشته شده در سه شنبه ۲۱ دی۱۳۸۹ساعت توسط امیر. عشق به من فرمان داد. فرمان داده که به تو فکر کنم روز و شب زیر لبم اسم تو را ذکر کنم دوستم داشته باش. من به ان می ارزم که به من تکیه کنی گل اطمینان را تو به من هدیه کنی. من به ان می ارزم که به من تکیه کنی گل اطمینان را تو به من هدیه کنی. نوشته شده در سه شنبه ۳۰ شهریور۱۳۸۹ساعت توسط امیر. اینو یکی از دوستانم گفت. عشق آن سفر بزرگ! .