Nous sommes des déchets de la sociétés. Quand je relève sa frange? Je ne suis pas Lucifer je suis bien pire voyez vous. Ces gars là sont des vrais fous. Fais gaffe à toi ma grande.

زیر باران عشق باید ماند تا غبار تنهایی را شست نمیدانم زیر کدامین باران ایستاده ام که اینگونه تنها ولی خیس بارانم. یک نخ آرامش دود میکنم به یاد ناآرامی هایی که از سر و کول دیروزم بالا رفته اند. یک نخ تنهایی به یاد تمام دل مشغولی هایم. یک نخ سکوت به یاد حرفهایی که همیشه قورت داده ام.

باز باران با تمام بی کسی های شبانه. می خورد بر مرد تنها. می چکد بر فرش خانه. باز می آید صدای چک چک غم. من به پشت شیشه تنهایی افتاده. که سقفی از گل و آهن به زور چکمه باران. به روی همسر و پروانه های مرده اش آرام باریده.