تنها تو را میدیدم ای دوست آنگاه که برق شادی را به چشمانت هدیه میبخشیدم وتو را سرمست از خوشی میکردم . ای سراب امیدم در روزهای مستی! اکنون در کدامین وادی به جست و جوی تو سرک بکشم که شاید ردی از یابم . اکنون که جغد شوم بدبختی دربالای سرم سرخوشانه میپرد و میرقصد تو را کجا بیابم که تکیه گاهی باشی امن برای تن خسته ام . آنگاه که در آغوش من چشم برهم میگذاشتی و مرحمی بر زخمهایت بودم را فراموش کردی و من چه ساده لوحانه تمام خویش را با تو تقسیم نمودم . ساده بودم اما ای کاش! و ای کاش ! دلم تنها لحظه ای آرامش میخواهد! .

Voici un début de sauce a spagh, ces assez facile a réalisée des carottes, des oignions et voila dans la voila sa fait .

بارش مهتاب در گرداب دل یار کشتی شکستگان است. کاش نفس هایمان گریبان هوس هایمان را بگیرد وجان بی کفن از قبرستان تن آزاد گردد. کاش ابر بهاری راز بی قراری وبلبل راز چشم انتظاری را برایمان فاش کند. کاش خروش سیلاب وجوشش مهتاب را بیاموزیم. کاش مستی باران وگذر دوران را ازخودمان دریغ نکنیم. وبنده وار زندگی کردن را از طبیعت بیاموزیم. میان بیکران دریای عشقت غوطه خوردم چون معما. ولی فانوس دریایی نجاتم داد. ولی باد صبا آب حیاتم داد.

Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre.